این خود چه صورت است که من پای بست اویم


این خود چه صورت است که من پای بست اویم

این خود چه صورت است که من پای بست اویم


این خود چه صورت است که من پای بست اویم

این خود چه صورت است که من پای بست اویم


این خود چه صورت است که من پای بست اویم

این خود چه صورت است که من پای بست اویم


وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم

وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
کو عشق دان من شد من بت پرست اویم
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم